|
|
تهیه و تدوین مطلب:گروه نویسندگان
من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم. پدر و مادرم به حجاب و حدود مسائل شرعی، خیلی اهمیت میدادند. حجاب را زودتر از نه سالگی شروع کردم. لباسهایم بلند و موهایم پوشیده بود، اما چادر، پوشش دائمیام نبود.
دوم یا سوم راهنمایی بودم که چادر مشکی را برای همیشه انتخاب کردم و چادری بودنم را هم دوست داشتم. هیچ مخالفتی مبنی بر اینکه زود است یا دلم نمیخواهد، نداشتم و در مدرسه، بچهها هم خیلی برخورد خوبی داشتند و از حجابم خوششان میآمد، اما هنوز در مهمانیها، چادر نداشتم.
برای مشاهده کامل متن به ادامه مطلب مراجعه نمایید.
:: موضوعات مرتبط:
عفاف و حجاب ,
داستان عفاف و حجاب ,
تحقيقات،مقالات ,
دوست ,
,
:: برچسبها:
تأثیر یک دوست مرا شیفته چادر کرد ,
تاثیر دوست بر حجاب ,
تاثیر دوستان بر حجاب ,
ماجرای چادری شدنم ,
حجاب ,
عفاف ,
عفاف و حجاب ,
داستان عفاف و حجاب ,
حکایت عفاف و حجاب ,
حیا ,
دین داری ,
خون بها ,
خون بهای شهیدان ,
کانون فرهنگی طه ,
وبگاه کانون فرهنگی تبلیغی طه ,
کانون طه ,
:: بازدید از این مطلب : 1700
تاریخ انتشار : پنج شنبه 22 آبان 1393 |
نظرات ()
|
|
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 166 صفحه بعد
|
|
|